نوشته شده توسط : ...

محمدرضا شجریان

از ویکی‌گفتاورد
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمدرضا شجریان خواننده و آهنگساز و موسیقی‌دان ایرانی. زادروز: (۱۳۱۹ خورشیدی).

Mohamdreza Shajarian.jpg

نشست انجمن بازیگران خانه سینما - ۱۵ دی ۱۳۸۸

  • «استاد اصلی من زندگی و شرایطی است که بر من گذشته، چرا که من از هر پدیده‌ای درس گرفتم، به عبارت بهتر من هرچه دارم از آموخته‌هایم است.»
  • «جمع تمام استادانی که ذکر نام آنها رفت شد شجریانی که در حال حاضر اینجا است.»
  • «نوع آوازی که من کار می کنم در بازیگری وجود ندارد اما بازیگری من همان آوازی است که در صحنه اجرا می کنم.»
  • «بازیگر تئاتر وقتی روی صحنه می رود با بیان خود بازی می کند و مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بازیگر سینما هم همینطور زمانی که مقابل دوربین قرار می گیرد با قدرت بیان خود نقشی را ایفا می کند ؛ خواننده وقتی روی صحنه آواز می خواند باید به گونه ای شعر را در لحن و آواز خود روایت کند که مانند یک هنرپیشه تاثیر عمیقی در وجود شنونده بگذارد و این نکته‌ای بود که استاد مهرتاش بر روی آن تاکید بسیاری داشت و معتقد به فن بیان در آواز موسیقی ایرانی بود. در واقع آواز هم باید به لطافت طبع و زیبایی بیان بازیگر باشد.»
  • «(غلامحسین بنان) یک روز به من گفت که تاکید نابجا روی کلمات نداشته باشم و همانگونه که حرف می‌زنم آواز بخوانم چرا که کشش‌های بی‌جا باعث می‌شود که شعر از فرم درست خود خارج شود.»
  • «یکی از نکات مهم که تاثیر فراوانی در بارور شدن هنر هنرمند دارد و مستقیما در مردم نیز تاثیر می‌گذارد، اخلاق و رفتار خوب هنرمند است و مردم هنرمند را باید به گونه‌ای بشناسند که ارزش هنرمندی داشته باشد چرا که هنر برای انسانیت است و یک هنرمند نباید زندگی خود را با شک و قضاوت‌های بی‌جا پیش ببرد؛ یکی دیگر از مسائلی که باید رعایت شود این است که هنر خود را دست کم نگیریم و در هر محفلی هنرمان را عرضه نکنیم. باید هنر یک هنرمند به گونه‌ای عرضه شود که ارزش خودش را پیدا کند و این امر میسر نمی‌شود مگر اینکه رفتار خود هنرمند هم هنرمندانه باشد.»
  • «هیچ هنرمندی در تمام حوزه های هنری نمی تواند در پشت دفتر نگاه خود پنهان شود چرا که دو پدیده در وجود همه انسانها وجود دارد که به صورت فرستنده و گیرنده در ارتباط های اجتماعی تاثیر گذار است یکی از این دو عنصر صدا و دیگری نگاه است و من با این دو پدیده سالهای سال زندگی کرده‌ام.»
  • «انسان ها در مواجه با هم تحت تاثیر موج نگاه یکدیگر قرار می گیرند که این موج هم در کنسرت و هم در بازی تئاتر و در اجراهای زنده وجود دارد و من هنگام اجرا با یک نگاه به سالن موج مثبت سالن را دریافت می کنم؛ صدا هم یکی دیگر از این پدیده های است، من تمام زندگی خود را با صدا گذرانده ام و با شنیدن صدای یک فرد به راحتی می توان احساس و آنچه درون او می گذرد را دریافت کنم به همین دلیل این دو عامل پلی برای ایجاد اعتماد بین دو طرف است.»
  • «اگر ابزار کار در هر هنری بیشتر شود به طبع تنوع نیز افزایش پیدا می کند.»
  • «ریتم اساس زندگی و همان زمانبندی است که هر پدیده ای وجود دارد و ریتم در آواز حرف اول را می زند و سکوت هم بخشی از موسیقی است، در واقع سکوت بین فواصل موسیقایی فرصتی است برای خوب گوش دادن و هضم کلمه به کلمه شعر در آواز است.»
  • «اگر موسیقی را از سینما بگیریم دیدن فیلم دیگر لطفی ندارد؛ در شعر هم همینطور است موسیقی روان شعر، ادبیات و حتی کلام روزمره ما است.»
  • «ارتباطی که بین موسیقی و سینما هست در بین دیگر هنرها هم مشاهده می شود.»
  • «موسیقی هر ملتی به درازای تاریخ آن ملت است و این دو همواره با یکدیگر پیش می روند. شادی، شکست، غم و دیگر حالات مردم یک مملکت ارتباط مستقیم با تاریخ دارد که این حالات در زبان موسیقی جاری می شود.»
  • «مقوله سنت از هر طرف در یک چهاردیواری محصور است و در طول تاریخ سنت های مختلف شکسته شده و یک سنت جدید جایگزین آن شده است و این خاصیت بشر است اما اصالت چیز دیگری است و همیشه وجود داشته و باید آن را حفظ کرد در واقع سنت را به عنوان یک فرهنگ رسیده از گذشته نگه می داریم و برای آن احترام قائل هستیم اما می توان اصالت ها را به اشکال مختلف استفاده کرد.»
  • «موسیقی اصیل ایرانی موسیقی تفکر است و موسیقی غم نیست و برای همه حالات انسان موسیقی وجود دارد و موسیقی ایرانی پتانسیل های قدرتمندی در اجرا انواع حالات انسانی را دارد؛ آنچه برای ما اهمیت دارد مفاهیم درونی حالات بشر است که در قالب کلمات جاری می شود.»

در فیلم مستند پژواک روزگار- اردیبهشت ۱۳۸۹

  • مذهب در این هزاروخورده‌ای سال نگذاشته (موسیقی) خودش را نشان دهد چون روحانیت فکر کرده یک رقیب دارد، موسیقی را از صحنه بیرون می کرده. شجریان: پژواک روزگار
  • هراسی ندارید از این‌که حکومت با شما برخورد کند؟
چه برخوردی می‌خواهد بکند؟
بازداشتتان کند.
خب بکند؛ هراسی نیست از این چیزها. شجریان: پژواک روزگار
  • این آدم (محمود احمدی‌نژاد) آمد تلویزیون، آمد نیش‌خند زد وگفت "یه عده خس‌وخاشاک این گوشه آمدن حرف می‌زنن و ما مثل آب روان آمدیم و همه اینها رو می‌بریم" گفتم خب؛ من صدای همین خس‌وخاشاکم. اما این خس‌وخاشاک اگر طوفان راه بیفتد، چشم آدم‌ها را کور می‌کنند. شجریان: پژواک روزگار
  • نزدیک ماه رمضان سال ۵۸ بود. یک عده از جوانان که در صداسیما بودند از من خواستند که کمکی بکنم و برای لحظات نزدیک افطار فکری بکنم. من هم گفتم که کمکتان میکنم.رفتم خانه و شعری را انتخاب کردم و عصر، آن را توی استودیو اجرا کردم. درست دو روز قبل از ماه رمضان، یک فتواییه از آقای خمینی آمد که موسیقی مخدر است. من گفتم خداحافظ شما! جای ما نیست. موسیقی مخدر است؟ حرام می خواهید بدانید؟ خودتان می‌دانید و خودتان. نوار را دادم به بچه ها و گفتم شعری به همراه ربنا هست، دادم به‌شان و خداحافظی کردم. چند روز بعد دیدم که همین ربنای من را پخش کردند. شجریان: پژواک روزگار

در تلویزیون استرالیا

  • صدای زن بخشی از جایگاه موسیقی ماست. وقتی نیست، بخشی از موسیقی ما وجود ندارد. چگونه است که صدای مرد، زن را تحریک نمی‌کند و صدای زن، مرد را تحریک می‌کند؟ این چه نوع تحریکی است؟ اصلا هیچ منطقی در این حرف نیست. اس‌بی‌اس
  • وقتی آقای احمدی‌نژاد کسانی را که برای اعتراض به خیابان‌ها رفته بودند، خس‌وخاشاک خواند، من هم اعلام کردم، صدای این خس‌وخاشاک‌ام. این صدا همیشه برای خس‌وخاشاک بوده و هست و به رادیو و تلویزیون شما اجازه نمی‌دهم صدای مرا پخش کنید. اس‌بی‌اس/رادیوفردا
  • با آتش نمی‌شود، صحبت کرد. منطقی در گلوله نیست. منطق این هست که با هم صحبت کنیم. با آهنگ "زبان آتش" از کسانی که تفنگ دستشان می‌گرفتند و رو به مردم شلیک می‌کردند، خواستم تفنگ‌شان را زمین بگذارند. اس‌بی‌اس/رادیوفردا
  • رسما به من نمی‌گویند ممنوع هستم ولی تا جایی که می‌شود سنگ می‌اندازند و مجوزهای مختلف می‌خواهند. برای همه اهالی موسیقی، این مشکلات هست مگر کسانی که خودشان را در اختیار دولت می‌گذارند و برای رادیو و تلویزیون می‌خوانند. اس‌بی‌اس/رادیوفردا
  • با اشاره به روزهای پرتنش بعد از انتخابات خردادماه ایران: به خاطر رفتار با مردم، بارها پای تلویزیون اشک ‌ریختم. حکومت ما سخت در اشتباه است. مثل اینکه مردم‌اش را نمی‌شناسد. اس‌بی‌اس/رادیوفردا
  • مصاحبه کننده درباره آواز خواندن دختر شجریان در مقابل تماشاگران مختلط در استرالیا می‌پرسد و اینکه آیا این نوعی ایستادگی احتمالی بعد از انتخابات ایران، در مقابل قوانین دولت ایران است؟
آنها (در دولت و حکومت) راه خودشان را می‌روند. به قول خودشان قوانین الهی است و قابل تعویض نیست. آنها کار خودشان را بکنند، ما هم کار خودمان را می‌کنیم. ای‌بی‌سی

در گفتگو با شبکه سی‌ان‌ان، خرداد ۱۳۸۹

  • «وقتی ۳۱ سال گذشته را مرور می‌کنم، حتی یک روز را به خاطر نمی‌آورم که از زندگی در چنین شرایطی احساس خوشحالی کرده باشم.» سی‌میل
  • با اشاره به تلاشش برای جلوگیری از پخش موسیقی‌هایش در صدا و سیما: «اجازه نمی‌دهم حکومت از ابزار من علیه خود من استفاده کند.» سی‌میل
  • با اشاره به این‌که موسیقی‌های حماسی‌ای که در جریان برنامه‌های پس از پیروزی محمود احمدی‌نژاد از صدا و سیما پخش می‌شد برای زمان دیگری بوده و مربوط به این زمان نیست: «اگر لازم باشد چیزی برای این زمان بخوانم؛ می‌خوانم. که خواندم: ترانه تفنگت را زمین‌ بگذار.» سی‌میل
  • «هنر در ذات خود یک نوع اعتراض است، ولی وقتی این هنر پا به عرصه تقابل می‌گذارد، حکومت‌ها از آن وحشت دارند.»
  • خطاب به حاکمان جمهوری اسلامی: «باید با مردم حرف زد و نمی‌شود با آنها بد رفتار کرد.» سی‌میل

دست نوشته‌ای از محمد رضا شجریان درباره کنسرت همایون شجریان و همنوازان حصار در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۸۹

  • شب چهارشنبه اول اردیبهشت‌ماه هشتاد و نه، وقتی برای دیدن برنامهٔ کنسرت همایون و علی قمصری و گروه حصار به سالن میلاد وارد شدم در ابتدا شور و هیجانی از حق‌شناسی و تشویق باشندگان را شاهد بودم که در پاسخ به آن هرچه می‌کردم باز ناتوان بودم. لحظه‌ای آرام گرفتیم تا با ورود هنرمندان جوان رقص رنگین کمان صداها و چهچهه‌ها آغاز شود. نظم سالن خوب بود و صدابرداری از همیشه بهتر بود.
  • گروه همنوازان حصار، جوانان برخاسته از اصالت فرهنگ خانواده‌های موسیقی ایران با سرپرستی و آهنگسازی علی قمصری در کنار همایون از برخی دیواره‌ها و حصارهای دست و پا گیر سنت‌های کهن گذشته، ضمن احترام و فراگیری و حفظ نژادگی هنر آوا و نوای برخاسته از فکر و دست و پنجه و حنجره و دل‌های سازندگان و حافظان نغمات، مقام‌ها و ردیف‌ها و آهنگ‌های زندگی مردمان هر گله از سرزمین پهناور و کهن ایران زمین، ندای انباشته در اندیشه و دل‌های معصومانه خود را، بگونه‌ای دیگر از عرف گروه‌نوازی‌های شناخته شده صد ساله اخیر که هرکدام در زمان خود تحسین برانگیز و دلنشین بوده‌اند، با واژه‌ها (موتیف‌ها) و نغمات و رنگین‌کمان صداهای زیروبم و ریتم‌های پر شور و حال برخاسته از دل علی قمصری را به گوش جان رساندند. شنونده در این شب می‌باید چهار تا چشم و گوش دیگر از کنار دستی خود قرض می‌گرفت تا ببیند و بشنود این جوانان پرانگیزه چه فتنه‌ای بپا کرده‌اند.
  • پنجاه سال است که در موسیقی حرفه‌ای در کنار اساتید و هنرمندان بزرگ و صاحب سبک و آفرینش بوده‌ام. از آنها آموختم و نیز ارائه و تدریس کردم، با دیگر موسیقی‌های پیشرفته ملل کم و بیش آشنا بوده و به‌دقت گوش کرده‌ام، از کلاسیک تا جاز و پاپ ماندگار گرفته تا موسیقی‌هایی که هرچند سال یکبار از درون جوامع برمی‌خیزد و فروکش می‌کند را شنیده‌ام، اما اندیشه ریتمیک آهنگینی بدین‌گونه که ثانیه‌های زودگذر را متوقف کند وهر ثانیه بیش از ده صدای هماهنگ در پیوند با واژه‌های دلنشین و ریتم‌های ترکیبی و پیچیده را بیافریند تا بحال ندیده‌ام، منظورم سرعت در نوازندگی نیست بل در زمانی زودگذر پیوند هنرمندانه و منطقی صداهای یک واژه از جملگان بر آمده از اندیشه علی قمصری است، که با تردستی نوازندگان پرشور و جوانش همچون چکاچک شمشیرهای آهنگین سرداران جوان، گاه می‌جنگد و گاه نغمه همنوائی سر می‌دهد و گاه چون آواز عاشقانه مرغان کوچک و بزرگ جنگل‌های سرسبز که با نغمه دلبری و دلدادگی جفت خود را به میهمانی زندگی می‌خوانند بگوش جان می‌رسید. این‌همه برخاسته از شهامت جوانانی است که در شرایط مناسب، بار درون خود را آزاد می‌کنند و شور و شادی می‌بخشند.
  • هر بار که شاهد شهامت هنرمندانهٔ هنرمندی خلاق بوده‌ام دیده‌ام که چگونه دل‌های زمانه تسخیر او شده و با او زندگی کرده‌اند، نمونه آشکارش استاد حسین علیزاده است که آغازگر راهی در آهنگسازی و همنوازی شد که هنرمندان بعد از او این جرأت و شهامت را پیش رو دارند و موفقیت او را همچنان شاهدند. علی قمصری بشکلی گاه نه چندان دور و گاه متفاوت و مخصوص خود صداهای زیر و بم و هماهنگ را به بازی هنرمندانه می‌گیرد و چون آبشاری بر دل شنونده می‌ریزد. شهامتش از حد گذشته و گستاخانه صداها را مجبور به همزیستی مسالمت آمیز می‌کند. از طرز کارش پیداست که امکانات سازها و نوازندگان را به خوبی می‌شناسد. تک تک نوازندگان جوان، سامان صمیمی ، نگار خارکن، نوشین پاسدار، عربشاهی، مصباح قمصری، رضائی نیا، نصیری و آئین مشکاتیان همگی در صحنه خوش درخشیدند و بهنگام توان و استعداد همنوازی و همنوایی خود را نشان دادند. سهراب پورناظری شهامت و استعداد فوق‌العاده‌ای در نوازندگی و هماهنگی از خود نشان داد. علی قمصری خود چیره‌دست و مسلط ساز را در اسارت خود داشت و صحنه را به خوبی اداره می‌کرد. چنین قطعات سریع و پیچیده را در استودیو به‌راحتی می‌توان با چند بار تکرار ضبط کرد اما برای صحنه جرات و اعتماد به نفس و تمرینات فشرده را طلب می‌کند که همگی داشتند. همایون نشان داد که فرزند خلف نغمه و آواز است و ریتم‌ها هر قدر ترکیبی و پیچیده باشند به‌راحتی از عهده بر می‌آید و با استفاده از تکنیک خود تحسین و تشویق همگان را بر می‌انگیزد. در آن شب، این جوانان پر استعداد کاری کردند که هر بیننده‌ای بپا می‌خاست و با کف زدن‌ها و فریاد شادی سالن را روی سر خود می‌گذاشتند. در چهره علی قمصری به خوبی دیده می‌شد پدیده‌ای است پرانگیزه که می‌تواند صحنه‌های بین‌المللی را تسخیر کرده و شگفتی بیافریند.
  • در همین جا با ذکر نکته‌ای معترضه به پدران و مادران و مسئولان امور بسنده می‌کنم. که توان و استعداد جوانان را باور کنیم. انباشت این نیروهای پرانگیزه و هدف را ناروا داشته، راه آزاد شدن و به هدف رسیدن آنها را فراهم کنیم. ما در همه زمینه‌های اجتماعی، از ریاضی و فیزیک و صنعت و هنر گرفته تا پزشکی و ورزش و فرهنگ و ... فراوان نیروهای انباشته در درون جوانان داریم که باید راه آزاد شدن مفید این نیروها را دریابیم و برنامه‌ریزی کنیم تا به شکل شایسته‌ای در جهت تعالی زندگی آینده مردم به پیش رود و آرامش اجتماعی به بار آورد. و الا انباشت و فشردگی آن به انفجاری تبدیل شده که جز ویرانی، پریشانی جامعه و پشیمانی حاصلی به بار نخواهد آورد. یک از صدها سخن این بود و ما گفتیم. [۱]

مصاحبه با شجریان به مناسبت تولد هفتاد سالگی

من بالاترین سرمایه را دارم و آن محبتی است که مردم به من دارند. این شعار نیست، یک اعتقاد قلبی است. این که مردم مرا دوست دارند را با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌کنم. بعضی‌ها می‌خواهند با پول و قدرت مردم را بخرند و فکر می‌کنند که می‌توانند این کار را بکنند. اما مردم را در واقع ما خریده‌ایم. نه خودشان را، دل‌شان را. من این کار را کرده‌ام. بهایش هم کم نبوده. یک عمر زندگی بوده.

  • مردم از ما انتظار دارند. انتظار دارند که همیشه به کمک‌شان بیاییم و تنهای‌شان نگذاریم. مردم ما را دوست دارند و دشمن هم فراوان داریم. وی همچنین با اشاره به برخی دشمنی‌ها با هنر و هنرمندان می‌گوید: دشمنی کرده‌اند برای این‌که همیشه خواسته‌اند از کنار هنرمند سودی ببرند. یا سود مادی یا سود تبلیغاتی. وقتی یک هنرمند تن به این بازی نمی‌دهد، دشمنی‌ها آغاز می‌شود. آنها دچار یک نوع بغض و بخل می‌شوند و شروع می‌کنند به دشمنی کردن.
  • یک زمانی در نوجوانی و جوانی فکر می‌کردم که باید به دیگران نشان دهم که خواندن یعنی چی؟ اما الآن دنبال این نیستم. یک وقت دیگر انگیزه‌ام این شد که باید حرمت فرهنگ و هنر را دودستی نگه دارم تا اعتبار پیدا کند. اما امروز انگیزه‌ی من این است که آن‌چه را در غالب اشعار تحویل داده‌ایم، به کار ببندند.
  • شهرت من به خاطر آوازهایی است که نخوانده‌ام.

پیام نوروزی سال ۱۳۹۰

محمدرضا شجریان در واپسین روزهای سال ۱۳۸۹ ضمن شادباش نوروز ۱۳۹۰ ، به شایعه خروجش از کشور پایان داد.

متن پیام:

«با سلام و درود

سال نو را به یکایک شما عزیزان هم‌وطنم شادباش عرض می‌کنم. آرزوی سالی سرشار از نشاط و شادی و تندرستی، و سرفرازی در پیکار زندگی دارم.

سالی که گذشت کلیه‌ی ارتباطات من با شما قطع بود و شایعه در وطن نبودنم دهان به دهان می گشت در حالیکه من همچنان در تهران بودم و به ادامه ی کارهای هنری و آموزشی و تحقیقاتی مشغول بودم. افتخار من همیشه این بوده و هست از تبار مردمانی بوده‌ام که با وجدان بیدار و کنجکاوی ذاتی و هوش سرشار ارزشهای سرزمینش را پاسداری کرده و نگه داشته، و از دم طوفان‌های ویرانگر تاریخ، زبان و آداب و ملیت و آیینش را با حماسه‌ی صبر و مقاومت نجات بخشیده و با همه‌ی گونه گونی زبان و آداب و رسوم و فرهنگ جغرافیایی باز با همدلی و در با همفهمی در کنار هم برادرانه زیسته است و امیدوارم همیشه چنان باشد. همه تون رو دوست دارم پایدار و سرفراز و برقرار باشید. عیدتان مبارک

همه‌تان را دوست دارم. پایدار و سرفراز و برقرار باشید.

عیدتان مبارک»[۲][۳]

بدون منبع

دربارهٔ او

  • «شجریان استاد یگانه آواز ماست. توانایی‌های او واقعاً ستودنی است. من بارها شاهد هنرنمایی‌های او حین اجرا بوده‌ام و دیده‌ام چگونه حیرت همکارانم را برانگیخته است. او انسانی شریف، نجیب، شجاع و میهن‌پرست و به عبارت دیگر، انسان کاملی ست. درواقع او به نصایح بزرگان و استادان موسیقی که می‌گفتند اول انسان باشید و بعد هنرمند، به‌درستی عمل کرده است و باید به این استاد عالی‌قدر گفت «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری».

روزِ غم باز به نوروز اُفتاد       دشمنِ عشق چُو پيروز اُفتاد! سوگ در سور زد و رنج به غَنج       بانگِ سُرنا زِ دَك و پوز اُفتاد! ساز بَر سيم شكست‌اَش مضراب       زخمه در دستِ زرْاَندوز اُفتاد! آن كه آوازه‌ى آوازش بود       از چه آوازِ دلْ‌اَفروز اُفتاد! پوست كَندَند بخيلان از دَفّ       تا جهان در كفِ پُفيوز اُفتاد! تار بين غمْ‌زده و كاسه به دست       تا كه شيپور سَرِ غوز اُفتاد! مى‌زَنَد بَر سَر خُود سنج به درد       دُهُل از تاختن و توز اُفتاد! چنگِ گيسو زده فرياد آمد       اشكِ آتش لبِ شب سوز اُفتاد! از كمانچه به جُز از آه مَبين       چون به گيتى كلَك و دوز اُفتاد! ناىِ ششْ بَند شدَش بند از بَند       جشنِ هَر روزه‌ى چلغوز اُفتاد! چهچهِ دوست در آتش زد و عشق       در دلِ هَر هنرآموز اُفتاد!

  • «می‌توانم بگویم یکی از افتخارات من کارکردن در کنار انسانی کامل و به تمام معنا است. اگر استادی ایشان در زمینه کاری را کنار بگذاریم، (چراکه می‌دانیم در آواز بی‌رقیب هستند)، پی می‌بریم این فقط بخشی از شخصیت استاد است و بخش عظیم شخصیت ایشان، انسانیت‌شان است؛ انسانی دوست‌داشتنی، فروتن، به تمام معنا و البته هم‌سفری خوب، کسی که آن‌قدر خاکی و متواضع است که شما هیچ‌وقت احساس نمی‌کنید در کنار یک استاد پرآوازه بی‌بدیل و موسیقی‌دانی بزرگ نشسته‌اید. در کنار شجریان به‌عنوان یک انسان کامل، اخلاق آموخته‌ام و احترام زیادی قائلم و دوستش می‌دارم. این یک بعد شخصیتی آقای شجریان است؛ بعد انسانی.».
  • «شجریان سفیر صلح ایران در جهان و بزرگ‌تر از آن است که افرادی با القابی که تنها شایسته خود و رسانه‌شان است، به استاد توهین کنند. این وظیفه دولت است که با تفکر بیشتر اجازه این رفتارها را ندهد.».
  • «چه شب‌های باشکوهی داشتیم: در سالن و محوطه و سالن‌ها، صدای آسمانی شجریان شنیده می‌شد؛ صدای همان شهریار آواز ایران که امروز در چنگ نیرویی است که شهریار، سرباز، صاحب‌نام و گمنام نمی‌شناسد و ای کاش این بار خرق‌عادت کند و بر عاشقان آن صدای داوودی دل بسوزاند.».

پانویس

 


:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 25 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

همایون شجریان خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی و نوازندهٔ تنبک و کمانچه است

 

همایون شجریان (۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ تهران) خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی و نوازندهٔ تنبک و کمانچه است. وی پسر محمدرضا شجریان می‌باشد.

فارغ التحصیل کنسرواتوار موسیقی تهران است، یک خواهر تنی بنام مژگان و یک برادر ناتنی بنام رایان دارد او فرزند دوم خسرو آواز ایران محمدرضا شجربان است.

نام مادر همایون و همسر اول محمدرضا شجربان فرخنده گل افشان می باشد

همایون شجریان سال هاست ازدواج کرده و صاحب یک دختر بنام یاسمین می باشد.

 

همایون شجریان از کودکی علاقه به موسیقی و ریتم در او نمایان بود تا آن که با تشخیص پدر نزد ناصر فرهنگ‌فر به فراگیری تکنیک و شناخت ریتم که اساس موسیقی است پرداخت و چند سالی هم آموختن را نزد جمشید محبی ادامه داد. از ده‌سالگی به همراه خواهرانش نزد پدر آواز را شروع کرد و در دوران بلوغ روزانه تکنیک آواز و صداسازی را به‌صورت فشرده فراگرفت. در همان زمان به هنرستان موسیقی رفت و کمانچه را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و در خارج از هنرستان به ادامهٔ فراگیری آن نزد اردشیر کامکار و آشنایی با تار و سنتور به صورت گوشی پرداخت.

 

همایون شجریان  پسر محمدرضا شجریان و برادر مژگان شجریان می‌باشد

 

او از سال ۱۳۷۰ به‌همراه محمدرضا شجریان در کنسرت‌های آمریکا، اروپا و ایران (با تنبک) همراهی کرد و از ۱۳۷۸ به بعد در صحنهٔ کنسرت‌ها به هم‌خوانی با پدرش پرداخت. اولین اثر با حضور او یاد ایام نام دارد که در آن اثر همایون شجریان تنبک نوازی را بر عهده داشته‌است. همایون شجریان کنسرت‌های بسیاری را با بزرگان موسیقی اجرا کرده و آثار زیادی را به همراه آنان در ایران و جهان منتشر کرده‌است که می‌توان به آلبوم کنسرت‌های «بی تو بسر نمی‌شود» و «فریاد» اشاره کرد که هردو اثر در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۵ نامزد دریافت جایزه گرمی شدند.

 

اولین آلبوم همایون شجریان که به تنهایی خوانندگی آن را بر عهده داشت «نسیم وصل» نام دارد که آهنگ‌سازی آن را محمدجواد ضرابیان بر عهده داشته‌است در سال ۱۳۸۲ منتشر شد. این سرآغازی بود بر اجرای کنسرت‌ها و آلبوم‌های مستقل او. وی پس از آن در سال ۱۳۸۳ دو آلبوم شوق دوست و ناشکیبا را منتشر کرد و در سال ۱۳۸۴ نقش خیال را به آهنگ‌سازی علی قمصری به بازار عرضه کرد که با استقبال فراوانی روبرو شد.

 

زندگینامه همایون شجریان

 

پس از آن در مهرماه ۱۳۸۵ آلبوم با ستاره‌ها که حاصل همکاری او با محمدجواد ضرابیان می‌باشد را به بازار عرضه کرد. در سال ۱۳۸۷ دو آلبوم قیژک کولی و خورشید آرزو را با همکاری گروه دستان منتشر کرد. او آب، نان، آواز را به آهنگسازی علی قمصری در سال ۱۳۸۸ و آلبوم شب جدایی را در سال ۱۳۸۹ منتشر کرد. در سال ۱۳۹۰ او آلبوم شوق نامه و ای جان جان بی‌من مرو را عرضه کرد. آلبوم شوق نامه به نوعی بازیابی تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغه‌ای است که حاصل ۴ سال تلاش گروهی به سرپرستی محمدرضا درویشی است.

 

البته همایون شجریان تا سال ۱۳۸۸ پدرش را در اجراها همراهی می‌کرد. این دو مدت زمانی عضو گروه آوا بودند و در این دوران دو آلبوم غوغای عشق‌بازان و کنسرت محمدرضا شجریان و گروه آوا اجرا و به بازار عرضه شدند.

ترانه «وطن» بر اساس شعری با همین نام از سیاوش کسرایی از کارهایی بود که همایون شجریان چندی قبل از خرداد ۱۳۸۸ منتشر کرد.

 

 کنسرت همایون شجریان

 

تفریحات و علاقه مندی های همایون شجریان :

من بعد از سینما، تئاتر را هم خیلی دوست دارم و هربار که فرصتی پیش بیاید، حتما به دیدن نمایش ها می روم.

خودم به بازیگری علاقه دارم، اما هیچ وقت جراتش را پیدا نکرده ام. به نظرم آدم باید یا واقعا دست پر باشد یا اصلا وارد این حرفه نشود. من هم چون این توانایی را هیچ وقت در خود ندیده ام

 

دوستان سینمایی همایون شجریان:

اغلب سینماگران از دوستان نزدیک و صمیمی من هستند. پرویز پرستویی، گلاب آدینه، گوهر خیراندیش از این دسته هستند و نیکی کریمی ازجمله دوستان سینمایی من است که خود از علاقه مندان موسیقی کلاسیک به شمار می رود.

در میان بچه های تئاتر سیامک صفری، بهناز جعفری و بسیاری دیگر. می دانم هر اسمی هم بیاورم باز عده ای از قلم می افتند و من شرمنده شان می شوم

  

 

عکس همایون شجریان و همسرش

 

عکس همایون شجریان و برادر ناتنی اش رایان

 

 آثار همایون شجریان:

 

آلبوم‌ها
نام آلبوم سال انتشار آهنگساز نوازنده/گروه خواننده ناشر توضیحات
قاصدک ۱۳۷۳ پرویز مشکاتیان پرویز مشکاتیان، همایون شجریان محمدرضا شجریان   به‌صورت رسمی منتشر نشد.
یاد ایام ۱۳۷۴   داریوش پیرنیاکان، جمشید عندلیبی، همایون شجریان محمدرضا شجریان دل آواز اجرا کنسرت سال ۱۳۷۱ آمریکا، همایون شجریان نوازنده تنبک.
شب وصل ۱۳۷۶   داریوش طلایی، سعید فرجپوری، همایون شجریان محمدرضا شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک.
معمای هستی ۱۳۷۶ محمدرضا لطفی محمدرضا لطفی، عبدالنقی افشارنیا، همایون شجریان محمدرضا شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک.
آهنگ وفا ۱۳۷۸   گروه آوا محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک و کمانچه آلتو.
زمستان است ۱۳۷۹   حسین علیزاده، کیهان کلهر، همایون شجریان محمدرضا شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک.
بی تو بسر نمی‌شود ۱۳۸۱   حسین علیزاده، کیهان کلهر، همایون شجریان محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک و آواز.
فریاد ۱۳۸۱   حسین علیزاده، کیهان کلهر، همایون شجریان محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک و آواز.
نسیم وصل ۱۳۸۲ محمدجواد ضرابیان - Yes دل آواز  
ناشکیبا ۱۳۸۳ اردشیر کامکار - Yes دل آواز  
شوق دوست ۱۳۸۳ محمدجواد ضرابیان - Yes دل آواز  
نقش خیال ۱۳۸۴ علی قمصری - Yes دل آواز  
با ستاره‌ها ۱۳۸۵ محمدجواد ضرابیان - Yes دل آواز  
ساز خاموش ۱۳۸۶ حسین علیزاده حسین علیزاده، کیهان کلهر، همایون شجریان محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک و آواز..
سرود مهر ۱۳۸۶ حسین علیزاده حسین علیزاده، کیهان کلهر، همایون شجریان محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک و آواز.
غوغای عشق‌بازان ۱۳۸۶ سعید فرج‌پوری گروه آوا محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز در دستگاه شور و افشاری.
کنسرت محمدرضا شجریان و گروه آوا ۱۳۸۷   گروه آوا محمدرضا شجریان، همایون شجریان دل آواز آلبوم تصویری (کنسرت) شامل دو بخش: در بخش اول که سخن عشق نام دارد قطعاتی از ساخته‌های محمدرضا شجریان و مجید درخشانی بر اساس اشعاری از سعدی اجرا شده‌است و بخش دوم در قالب آلبوم استودیویی غوغای عشق‌بازان انتشار یافته‌است.
قیژک کولی ۱۳۸۷ حمید متبسم - Yes دل آواز به‌همراه گروه دستان  
خورشید آرزو ۱۳۸۷ سعید فرجپوری - Yes دل آواز به‌همراه گروه دستان
آه باران ۱۳۸۸   فرهنگ شریف، فخری ملک‌پور، همایون شجریان محمدرضا شجریان دل آواز همایون شجریان نوازنده تنبک.
آب، نان، آواز ۱۳۸۸ علی قمصری - Yes دل آواز  
شب جدایی ۱۳۸۹ - - Yes دل آواز تنظیم: مزدا انصاری
سه نوایی   شهرام میرجلالی شهرام میرجلالی، همایون شجریان، سعید رودباری -   همایون شجریان نوازنده تنبک.
آسمانی ۱۳۹۰ شهرام میرجلالی شهرام میرجلالی، همایون شجریان - حوزه هنری همایون شجریان نوازنده تنبک.
شوق نامه ۱۳۹۰ محمدرضا درویشی گروه عبدالقادر مراغی Yes آوای باربد به‌همراه گروه عبدالقادر مراغی
ای جان جان بی‌من مرو ۱۳۹۰ سعید فرجپوری - Yes دل آواز به‌همراه گروه دستان
سیمرغ ۱۳۹۱ حمید متبسم - Yes نقطه تعریف آلبوم استودیویی بر اساس اشعار شاهنامه فردوسی
کنسرت سیمرغ ۱۳۹۱ حمید متبسم - Yes نقطه تعریف آلبوم تصویری مربوط به اجرای زنده آلبوم سیمرغ
چه آتش‌ها ۱۳۹۲ علی قمصری - Yes دل آواز  
نه فرشته‌ام نه شیطان ۱۳۹۲ تهمورس پورناظری - Yes ایران گام  
آلبوم مشترک با علیرضا قربانی ۱۳۹۳ مهیار علیزاده منتشر نشده Yes   یک آلبوم مشترک با آهنگسازی مهیار علیزاده
آرایش غلیظ ۱۳۹۳ سهراب پورناظری - Yes ایران گام موسیقی فیلم آرایش غلیظ
مستور و مست ۱۳۹۳ ژانو باغومیان - Yes هنر پارسه  
خداوندان اسرار ۱۳۹۴ سهراب پورناظری - Yes ایران گام  
خداوندان اسرار (تصویری) ۱۳۹۵ سهراب پور ناظری   Yes

 

ایران گام بخش اول کنسرت آیینه‌ها
رگ خواب ۱۳۹۵ سهراب پورناظری   Yes

 

هنر شهر موسیقی فیلم (رگ خواب- حمید نعمت‌الله) همراه با دکلمه حمید نعمت‌الله
موسیقی نمایش سی ۱۳۹۶ سهراب پورناظری        
امشب کنار غزل‌های من بخواب ۱۳۹۶ فردین خلعتبری پدرام فریوسفی، پانیذ فریوسفی، پریسا پیرزاده، آتنا اشتیاقی، کاوه صالحی، مهیار طریحی، آیین مشکاتیان، بهنام ابوالقاسم Yes آوای باربد اشعار از افشین یداللهی


تک‌آهنگ‌ها:

تصنیف صدای تو را دوست دارم (شعر اسماعیل خویی، آهنگ سازی مجید درخشانی، به همراه مژگان شجریان، به مناسبت تولد محمدرضا شجریان)

موسیقی سریال «شهرآشوب»

موسیقی فیلم «آتش سبز»

اپرای عروسکی مولوی

تصنیف خلیج پارس، تصنیف ایران

موسیقی سریال «رسم عاشقی»

باز خوانی تصنیف دل شدگان

قطعه بار دگر فراموشی

 

 
با کسب اجازه از سایت حامیان خسرو آواز ایران استاد شجریان


:: بازدید از این مطلب : 205
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 23 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

«سرنای بیداری»/ «اعترافی» از زبان «علی اصغر اسفندیارپور»

على اصغر اسفندیار پور/میرملاس: خشک سیمی، خشک چوبی، خشک پوست از کجا می آید این آواز دوست!!! بشنوید ای دوستان این داستان: ایام کودکی در همسایگی مان (روستای اشتره گل گل درکوهدشت لرستان) چهره ای که خَلقا و خُلقا جذاب بود، مرا خیلی بخود مشغول می کرد. بقول دوستان ، او علاوه بر هنروری در […]

على اصغر اسفندیار پور/میرملاس:

خشک سیمی، خشک چوبی، خشک پوست
از کجا می آید این آواز دوست!!!

بشنوید ای دوستان این داستان:
ایام کودکی در همسایگی مان (روستای اشتره گل گل درکوهدشت لرستان) چهره ای که خَلقا و خُلقا جذاب بود، مرا خیلی بخود مشغول می کرد.
بقول دوستان ، او علاوه بر هنروری در برخورد اجتماعی جنتلمن و با ادب و اخلاق و شریک واقعی سور و سوک مردم بود.
معمولا او را در محافل شادی و سورها می دیدم. با ساز زیبایش می نواخت و جمعیت را به وجد می آورد، من هم بر اساس “فطرت شادی طلبم” او را دوست داشتم:

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد.
با اینکه از آن دوران ، زمانها می گذشت و از آن دیار نقل مکان کرده بودم، هرگز آن چهره جذاب و صدای دلنواز “سازش” در نظرم خاموش نمی شد.
کاش در آغاز سلوک و مطالعات مذهبی ام خداوند توفیق همسفری و همراهی سالکی عارف ، عاشقی واصل و حکیمی خندان نصیبم می کرد، تا آثار صنع خداوندیش را با طراوت و شادابی خاص خود تماشا می کردم:

در دلت چیست عجب که چو شکر می خندی
دوش شب با کی بدی که چو سحر می خندی
همچو گل ناف تو بر خنده بریده است خدا
لیک امروز مها نوع دگر می خندی

اعتراف می کنم در برهه ای از عمر با توجه به سلوک دینی و نوع قرائتی که از مذهب داشتم، هنرهای زیبا و هنرمندان آفریدگاری همچون میرعباس برایم رنگ باخته بودند. هر چند ضمیر باطنی ام همچنان اجازه طرد قهرآمیز آن زیبائی ها را نمی داد.
متاسفانه در ابتدای پیروزی انقلاب بر بزرگان هنر و هنرمندی روزهای سختی می گذشت،تا جایی که در کوی و برزن و حتی در خانه شخصی خود احساس امنیت نداشته و اسباب و وسایل موسیقی شان بعنوان آلات لهو و لعب یا باید مصادره و یا امحاء و یا در مخفیگاه پنهان می کردند.
یکی از اهالی همان روستا از زبان مرحوم میرعباس نقل می کرد که بعضی اوقات از خاموشی شب استفاده کرده، در پستوی منزلمان و به دور از چشم داروغه و متحجرین تنگ نظر برای خود می نواختیم و دوست داشتیم هنری را که آفریده بودیم ار مخفیگاه دل به منصه ظهور بگذاریم ؛
گنج مخفی بد ز پری چاک کرد
خاک را تابان تر از افلاک کرد
نقل داستانی که ذیلا می آید، تقریبا نقد حال همه ما مذهبی هاست.
خدای بر ما ببخشاید.
سخت کویری بودیم و خشک، متدین بودیم و تهی از عشق. الحق که:
هرکه در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

و اما داستان:
دوستی تعریف می کرد: “از خیابان عبور می کردم رفیق قدیمی و مهربانم را در کنار دیواری ایستاده و منتظر یافتم، از چهره اش نمایان بود که در هاله ای از غم فرو رفته .. سلام کردم و حالش را پرسیدم .
به چه انتظاری؟! شما را غمگین می بینم؟!
— در انتظار کودک خرد سالم هستم تا کلاس موسیقی اش تعطیل شود او را با خود ببرم.
در ضمن خاطره ای تلخ برایم تداعی شد که سخت مرا می آزارد؛
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به نوع نگاه و نوع تفکر خاصی که داشتم به کودکی برخورد کردم که دست در دست مادر، دستگاه گیتاری را با خود حمل می کرد. احساس تکلیف کرده بر خود واجب شرعی دانستم، باید قیام کنم و منکری را از میان برداشته و نابود کنم!!!
دستگاه گیتار را به تصرف خود در آوردم، هرچه کودک گریه می کرد تکلیف شرعی از من ساقط نمی شد. مادرش با عجز و لابه می گفت اقا، بچه ام گیتارش را خیلی دوست دارد اگر آن را پس ندهی دق مرگ می شود.
فایده ای نبخشید چون باید حدود الهی را جاری می کردم و انگار بر من وحی نازل شده بود!!!
گیتار را جلو چشمان ظریف و نگران مادر وکودک معصومش متلاشی کردم. امروز که خود، کودکم در کلاس موسقی است آن خاطره تلخ برایم تداعی شد:
یا رب آن زاهد خود بین که بجز عیب ندید
دود آهیش در آیینه ادراک انداز
باز هم تکرار کنم؛ “خدای بر ما ببخشاید”
چه زیبا و چه دردناکانه فرمود مولایم علی(ع):
“دین داران جاهل کمرم را شکستند”
در پایان سخنی دارم با صاحبان قلم و فرهیختگان علم و ادب دیارم کوهدشت؛
شما عزیزان در عرصه علم و هنر در بستر زمان سرآمد و فرهیخته اید.
نه ساز میرعباس کم از ساز شامیرزاست
، نه شعر امیر پور و شعرای معاصرمان کم ازشعر شهریار ونه قلم و هنر جوانان خوش فکرمان کم از دیگران.
مانا باشید.

 

 

با اجازه از سایت میرملاس

 



:: بازدید از این مطلب : 170
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 10 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

شِرِک نامه!/ شعری زیبا و خواندنی به زبان لکی

  شِرِک نامه الهی شکر شرک کلنگ بی شرک ای خصه تیکه بلنگ بی الهی شکر شرک بیه آم شرک پا نیای ایمشو ارجا پام شرک ملاکت دم و پت خراو نوم شرک نویسیا ار پرّه کتاو کیه مزونی ای هوزه کیه ؟ ای سراو حموم ، نژاد لوطیه جد هوز شرک تومک زنی بی […]

 

شِرِک نامه

الهی شکر شرک کلنگ بی
شرک ای خصه تیکه بلنگ بی

الهی شکر شرک بیه آم
شرک پا نیای ایمشو ارجا پام

شرک ملاکت دم و پت خراو
نوم شرک نویسیا ار پرّه کتاو

کیه مزونی ای هوزه کیه ؟
ای سراو حموم ، نژاد لوطیه

جد هوز شرک تومک زنی بی
نپور و تویسگن یه چی گنی بی

جد هوز شرک دومن پتی بی
چن کفسول گاز، یه زون بتی بی

دول کو عروسی یا هن چمر بی
پیا نیم گزی تتک ای در بی

دول کو بیچاره بی مال و مآوا
یکی وت “رستم” ای ملک َ بیهوا

گوت که سیقت بام روم وه کجا؟
مسخرم کونن روم هر کجا

گوت ای شهپورن رو وه رومشکون
یا گه رومونی یا که آخه جون

شهپورن هیزگرت دول آیشتی ارشون
هره یورخه هت تاگه …………

شهپورن بنیا دول کووان نیای
یه رو چیه مال کدخدا پیای

پیا مهربون پیا دل رحمی
یه دتی داشتی کور یه چمی

دت هر منی چل سال سنی بی
باوه دولمن مال گن گنی بی

دول کو بیه شون وه زوما پیا
هسویره که مرد بیه کدخدا

ایسه هوز شرک کول ای دول کوون
کپولک قووین سوَطه سوون

شرک نزول حور شاوال بین حروم
بیه آخر خیر قاطر بی لخوم

                                                                 با کسب اجازه از سایت میرملاس



:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...


:: بازدید از این مطلب : 163
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...
جدیدتریم تصویر از محمدرضا شجریان در شب یلدا 
 
رایان شجریان تصویری از فال حافظی که محمدرضا شجریان در شب یلدای ۹۶ گرفت، منتشر کرد.
 
رایان شجریان فرزند محمدرضا شجریان با انتشار عکسی از خسروی آواز ایران در صفحه اینستاگرامش نوشت:‌ «ای صبا نکهتی از خاک ره بار بیار/ ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار. فال حافظ که پدر در شب یلدا ۹۶ گرفتند.»


:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

 

آغازین روزهای سال 97 را به کلیه کاربران و مخاطبین ارجمند تبریک و تهنیت عرض میکنم .

 

انشاءالله سال جدید برای هم وطنان عزیز خوش یمن و سراسر خیر و برکت همراه با سلامتی

 

و سعادت باشد ، و هرگز شاهد حوادث سال 96 نباشیم .  ع



:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

جهانا بی‌وفایی‌ها نمودی


دمی با دل‌شکسته‌ها نبودی

 

عزیزی از عزیزان را ربودی


غم عالم به قلب ما فزودی



:: بازدید از این مطلب : 183
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 30 مهر 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

           با اجازه از سایت میرملاس نیوز

علی گودرزیان/ میرملاس: سلام ها و درودها بر شمایان که کاروان تدبیر و خودآگاهی هستید‌! “دکتر روحانی” را با عنوان “اصلاح طلب” و “اصولگرا” خطاب نکنیم او هنگامه ای پابه میدان گذاشت که کاراز “اصلاح “و “اصول” گذشته بود! روحانی را دلباخته ی نظامی بدانیم که پیش از او کسی آمدو همه ی بزنگاه هایش را تا مرز سقوط برد!”دکتر روحانی” دولتی تحویل گرفت که میراث دار همه ی ویرانی ها و تنها از آن یک “نام خالی” مانده بود!ملت ایران رشید شده است و می داند که چگونه “دکتراحمدی نژاد” توانست ازگرد راه برسد و برتمام داشته های دولت سی ساله ی “جمهوری اسلامی ایران” چوب حراج بزند!
“جمهوری اسلامی ایران” آرمانی است که دویست سال مردم ایران برای تحقق آن شعارداده اند و جنگیده اند و خون داده اند و زندان کشیده اند و تلاش کرده اند!
“دکتراحمدی نژاد” یا به تعبیر شیفتگان قدرتش”معجزه ی هزاره ی سوم” تاوان سهل انگاری همه ی ما بود! تاوان ساده گرفتن هایمان!تاوان بی توجهی به تاریخ!تاوان رای دادن های بی تامل مان! تاوان منفعت طلبی هایمان!تاوان خودخواهی زیاده خواهان! تاوان وحدت اصولگرایان برای حذف رقیب!!تاوان اختلافات درون گروهی اصلاح طلبان بود!دیگر تاریخ تکرارنمی شود! تکرارتاریخ خاص جامعه ی ناآگاه است! جامعه ی ایران به خودآگاهی رسیده است!
درست است که دستمان تنگ شده است!درست است که پول دردست مردم نیست! و روزگارمردم فرودست به سختی می گذرد!درست است که “رکود” سایه ی نحسش را بربازار گسترانیده است!
اما:
مردم می دانند که دکتر روحانی دولتی تحویل گرفت که :
بدهکارترین!بی انضباط ترین!متورم ترین!پراختلاس ترین!بی برنامه ترین! دولت تاریخ انقلاب بود و خالی ترین خزانه را داشت!!می دانیم که اگر اقدام دولت روحانی نبود باید امروز ملت ایران برای “قوت لایموت” خود مثل ملت ونزویلای رفیق مادرمرده! به جان هم می افتادند!
به روحانی رای می دهیم چرا که ایشان دربستری از عقلانیت به دور از جنجال و هوچیگری درسایه ی تدبیر “مقام معظم رهبری” و بهره گیری از خرد جمعی”امید” را به مردم باز گرداند و کشتی توفان زده ی دولت را به ساحل آرامش رسانده است!
دکترروحانی را تکرا می کنیم چرا که ایشان درپایان دوره ی نخست ریاست جمهوری عوام را فریب نداد و با پخش سیب زمینی به شعور ملت توهین نکرد و خودرا به شعورجمعی مردم سپرده است!
دکترروحانی را برمی گزینیم چرا که به “نظام” و “رهبری” و”مردم” بی حرمتی نکرد و پای از دایره ی عقلانیت بیرون ننهاد! سخنی نگفت که دستاویز بهانه جویان شود و کشوررا درمسیر عقلانیت هدایت کرده است.”جمهوری اسلامی ایران” بالنده درمسیر پیشرفت و معنویت درحرکت است و آنان که به ارکان این نظام بی حرمتی می کنند پیش روی ملت جایی نخواهند داشت!
“اصلاح طلبی” مشی “اعتدال” است و “اعتدال” شعار دکتر روحانی و نزدیکترین گزینه به حقیقت است.روح ملت ایران به شهادت تاریخ با اعتدال و میانه روی سازگاراست و تندروترین جریان ها در دریای آرام ملت ایران هضم شده اند و دیر یا زود “تندروها” اندک اندک از گردونه حذف خواهند شد!تاپاسخی آگاهانه به پرسش فرزندان خود داده باشیم دراین برش تاریخی یک باردیگر “دکتر روحانی” را تکرارمی کنیم!!”دوباره آمده‌ام برای ایران، برای اسلام و از همه ایرانیان می‌خواهم که دوباره بیایند برای ایران، برای اسلام ..‌”
آری جناب دکتر! ما نیز دوباره می آییم برای ایران برای اسلام…

ع پایدار

درج شده توسط : مصطفی شکری " سردبیر سایت میرملاس "


:: بازدید از این مطلب : 221
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 ارديبهشت 1396 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ...

 

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد / مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مه ده چهار را / کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد / غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد

باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند / سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد… (1)

باز هم به کلکِ بی زبان ِقرطاس ِ سپید پناه می آورم تا در این هول عظیم روزمرگی دمی تجربه کنم اینجا ” نبودن ” را . این هنگام دستم به قلم نمی رود ، پنجه هایم به حال خود نیستند به فرمان من نیستند ، بیهوده می کوشم آرامشان کنم اما یکباره چنان غافلگیر شده اند که هنوز گیج اند . نمی توانم به خویش این تلنگر را بدهم و بگویم : بنویس .  چرا که کلمات چنان شتاب زده و سراسیمه در فضای خیالم چرخ می زنند که هیچ کدام دُم به دست نمی دهند و به رقص آمده اند .

در سکوتِ تیره و آرام باغستان هایِ بسترِ یک رودخانهِ تاریک در نیمه های شب ، نزدیکی های سحر ناگهان مرغی ناشناس که آشیانش را گم کرده : باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه ، جور دیده مردمان را ، می دهد پیوندشان با هم ، می کند از یاس خسران بار آنان کم ، می نهد نزدیک با هم آرزوهای نهانشان را”  (2) .

آمده تا شعله کشد در این تن خسته ، جانب دوستی انسان با طبیعت را از سر گرفته تا شرح هجران را این مرغ بیدل مختصر کند .

سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است ، نوروز یک جشن ملی ست اما آن را همه می شناسند که چیست ! بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید . پس به تکرار نیازی نیست ؟ چرا هست ! در علم و ادب تکرار ملال آور است لیکن احساس تکرار را دوست دارد و با تکرار جان می گیرد . نوروز داستان زیبائی ست که در آن ؛ طبیعت ، احساس و جامعه هر سه دست اندر کارند . قرن های دراز است که نوروز بر جشن های جهان فخر می فروشد این بدان جهت است که نوروز یک قرارداد مصنوعی و یا یک جشن تحمیلی نیست بلکه روز شادمانی زمین و جوش شکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر آغاز “.  جشن های دیگر غالبا انسان ها را از کوچه و بازار ها در میان اتاق ها و زیر سقف ها جمع می کند در فضای روشن از چراغ و لرزان از دود و آراسته از گل های مقوایی و … می برد اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها و درهای بسته به دامن آزاد و بیکران طبیعت می کشاند . گرم از بهار ، روشن از آفتاب ، لرزان از هیجان و آراسته با شکوفه ، سبز و معطر از بوی باران ، بوی پونه . . .

در آن هنگام که مراسم نوروز را بر پا می داریم گویی خود را در همه نوروز هایی که هر ساله در این سرزمین برپا کرده اند ، حاضر می یابیم و در این حال صحنه های تاریک و روشن تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان رژه می روند . نوروز عیاشی و” بی خودی” نبوده است . اعلام ماندن ، ادامه داشتن و بودن این ملت بوده است و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده همواره در گسستن آن می کوشیده است .

مسلما اولین روز بهار ، سبزه ها ” روییدن ”  آغاز کرده و رود ها ” رفتن ” و شکوفه ها ” سر زدن ” و جوانه ها ” شکفتن ” . این یعنی نوروز . نوروزی که با جانِ ملیت زنده بوده ، روح مذهب نیز گرفته است . سنت ملی و نژادی ، با ایمان و عشق نیروی تازه ای که در دل های مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت .

گویی خداوند هم تاکید بر برپا داشتن  نوروز داشته است آنجا که می فرماید : قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ، بگو در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است .  (3)

در اندرون خانه بودم ناگهان ندایی سر داد ، کنجکاو شدم ، پدرم بود که شاهنامه می خواند که :

ز یاقوت سرخ ست چرخ کبود /  نه از آب و گرد و نه از باد و دود

به چندین فروغ و به چندین چراغ /  بیاراسته چو  به  نوروز  باغ

روان اندرو گوهر دلفروز / کز او روشنایی گرفته ست روز

ز خاور بر آید سوی باختر / نباشد از این یک روش راست تر   (4)

کمی آن طرف تر برادرم را دیدم گلستان در دست می گفت :

به بازوان توانا و قوت سر دست/  خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست

بنی آدم اعضای یکدیگر اند /  که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار /  دگر عضو ها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی . . . (5)

و من همچنان به اصوات آنان گوش فرا می دادم . از طرفی احساسات ناسونالیستی تا آن قله ها ی رفیع بالا می رفت و به خویش مفتخر می شدم و از طرفی دیگر به یاد نهج البلاغه آن حضرت می افتادم که می فرمود : ملت دو گروه اند : یا در خلقت با تو برابرند یا برادر دینی تو اند (6). در هر صورت با توجه به این که در این ایام جان بخش هستیم شایسته تر آن است افکار نو و کار آمد تر را در فضای ذهن مان پرورش دهیم و از هر نوع تفکر منفی و متحجر بپرهیزیم . و به طور حسابی علاوه بر خانه تکانی ، وجود خویش را آراسته کنیم تا آن شاعر بلند اندیش بر ما خورده نگیرد که می گفت :

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم / گَردی نستردیم و غباری نستاندیم

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند / ما این خرک لنگ زجویی نجهاندیم

طوفان بتکاند مگر “امید” که صد بار / عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم (7)

حال ای دردمند ِ آگاه جامعه که هنوز  همانند آن افراد ی که کماکان سر در آخور کشیده اند ،  قربانی جهل شرک و در بند جور نمرود نیستی ! و همچنن برای مصالح محافظه کارانه خویش دست به توجیه آّبرومندانه نمی زنی و حقیقت را برای آن داشته و نداشته هایت ذبح شرعی نمی کنی ، بدان  :

در کنار لباس های رنگین ؛ کهنه پوشانی عریانند ! در کنار غذا های لذیذ و چرب ، سفره هایی خالی از نانِ خشک اند! در کنار خنده های قاه قاه ، اشک هایی بی صدا سوغاتی غم برای چشم اند ! خبر داری که پدری آنقدر دیر به خانه می آید که کودکان او دستان خالی اش را نبینند ؟ شنیده ای که دخترکی با چشمانی پر از حسرت هر روز ساعتی پشت چند ویترین عروسک فروشی می ایستد ؟ ندیدی که پشت نگاه دختر معصوم گل فروش ، نگاه های پر از خنجر بی غیرتان نهفته ؟ می بینی همه دکان ها مملو از جمعیت اند و اکثر مغازه ها پشت ویترین نوشته اند ” قیمت ها مقطوع است ” ! تنها آن دسته از این نگاه معنی ” ندارم ” را خوب می فهمند . . . روز ها به تندی در گذر اند و مشام ما پر است از عطر نوید آمدن نوروز .  یادت نرود با همه باید خوشحال و خرم باشیم در این ایام وگر نه در انزوا لذت بردن نه سخت است و نه با ارزش . و من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نکند .

اندوهت را به بادها بسپار ! واپسین روزهای زمستانت بخیر ، دوست چهار فصل من ،  آرزو می کنم آخرین نفس باد زمستانی ، غم های کوچک و بزرگ زندگی ات را با خود ببرد و شکوفه های بهاری ،  کلبه ی آرزو هایت را پر کند .

ایدون باد ، ایدون تر باد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (1)دیوان غزلیات شمس ؛ مولانا ، غزل 549

(2) دیوان اشعار ؛ علی اسفندیاری

(3) قرآن کریم ؛ سوره عنکبوت ، آیه 20

(4) شاهنامه فردوسی ؛ گفتار اندر آفرینش آفتاب ؛ آغاز کتاب

(5) گلستان سعدی ؛ باب اول در سیرت پادشاهان

(6) نهج البلاغه ، خطبه 32 – حضرت علی (ع)

(7) دیوان اشعار ، مهدی اخوان ثالث



:: بازدید از این مطلب : 205
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد